یادداشتهای پراکنده هادیتک

ساخت وبلاگ
ای پیری، ای کلاف در هم تنیده عمر، ای یاور صمیمی و دیرین مرگ؛ اگر بگویم از تو نمی‌ترسم دروغ گفته‌ام اما به گمانم ترسی بزرگتر از تو و مرگ وجود داشته باشد. من از آن روز بیم دارم که تو چون ماری گرسنه اطراف من حلقه زده‌ای و مرگ جای دندان‌های تو نشسته و من از بیم آنکه مبادا گفته‌های دوپایان به خصوص دین‌دارانشان از کیفیت پس از مرگ صحیح باشد، به فکر بازنشانی افکارم بیفتم و دست به اعمالی بزنم که یک عمر آنها را با عقل ناقص خویش انتقاد کرده‌ام. از خویشتن میخواهم که در راهی که در آن به یقین نرسیده‌ام قدم پیش نگذارم و اگر یک دم مانده به مرگ حتی به گفته‌های این دوپایان ذلیل یقین آوردم، هرگز عناد نورزم. یادداشتهای پراکنده هادیتک...
ما را در سایت یادداشتهای پراکنده هادیتک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : haditaka بازدید : 24 تاريخ : دوشنبه 21 اسفند 1402 ساعت: 9:57

اگر نخواهیم بحث را فلسفی و پیچیده کنیم و مفهوم دیگری از خدا و عدالت و کائنات ارائه دهیم، میتوان گفت وقتی هیچ صدایی و هیچ کمکی برای آن کودکان زیر بمباران وجود ندارد، چرا باید انتظار کمکی برای این چند روز زندگی خود داشته باشیم. به احتمال زیاد برای همه زجرها و دردهایی که می‌کشیم هیچ یاری‌رسانی نیست و این را باید یاد گرفت که چشم به امید باز شدن دری نماند. ما با القائات مسموم یاد گرفته‌ایم نام یاری نرساندن و مشاهده زجر مظلوم را مصلحت، حکمت و هر تفکر قر و قاطی دیگری تعبیر کنیم، دنیای دیگری برای جبران این نابرابری‌ها متصور شویم و وجدان آسیب‌پذیر انسانی را به زور دستان خودخواه و راحت طلمان ساکت و چه بسا خفه کنیم. تنها شانس ما تکیه بر توانایی‌های موجود و روشن نگه داشتن انرژی مثبتی است که هرکسی نامی به آن منتسب و انگیزه لازم را برای حرکت رو به جلو فراهم میکند. یادداشتهای پراکنده هادیتک...
ما را در سایت یادداشتهای پراکنده هادیتک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : haditaka بازدید : 9 تاريخ : جمعه 11 اسفند 1402 ساعت: 2:50

نویسنده: هادی‌تک - دوشنبه بیست و پنجم دی ۱۴۰۲ نمی‌توان گفت این حس بودنی که الان دارم خوب است یا بد. اگر بخواهم قضیه را لطیف و احساسی کنم، حتما میگویم: همین که من فرصت کردم فلان تجریه یا فلان حس را به واسطه وجودم در این کره خاکی داشته باشم پس این بودن را دوست دارم. و اگر بخواهم از استدلال‌های من درآوردی که بیشتر به نظریه‌های نژادپرستانه شباهت دارد استفاده کنم باز هم خواهم گفت: چه خوشبختم که هستم. نمونه این استدلال‌های نژادپرستانه غیر قابل اثبات از این جمله است: حتما دنیایی قبل این دنیا بوده که ما آن را به یاد نمی آوریم! - اینکه من یک اسپرم پیروز هستم نشان میدهد کل کائنات دست در دست هم داده تا من به دنیا بیایم! - زمان اذان زمانهایی است که انرژی زمین به اوج میرسد! و... از این جهت به این استدلال‌ها نژادپرستانه میگویم که همگی سعی در اثبات اهمیت وجود من نوعی دارند. مگر من چه خار مهمی روی گل این دنیا هستم. اینکه جوابها و حیرتهای خود را خیلی ساده گره بزنیم به ماورا، به جایی که ندیده‌ایم و احتمالا نبوده است، صرفا تلاشی در جهت تسکین مغز کنجکاو ماست. اینکه بگوییم من یک اسپرم خوشبخت و برنده هستم پس باید مسئولیت مهمی داشته باشم هم از آن فریب‌هایی‌ست که شیادان در جهت استعمار فکر کوشیده‌اند. چه بسیار اسپرم‌هایی که تصادفی فریز شدند و شاید مجال زیستن نیافتند و آنها که مورد لقاح مصنوعی قرار گرفتند هم بصورت رندوم انتخاب شدند. پس نمیتوان اول شدن یا آخر شدن در ورود از در یک اتاق را فضیلت یا اهمیت توصیف کرد. اتفاقا با این نگرش دیگر مغز تلاش بیهوده برای پیدا کردن هدف و اثبات اهمیت زندگی چند روزه آن نوزادی که در بمباران جنگ از بین رفته یا آدمی که بیگناه سر بریده شده نیز نمیکند. یک بار ویدیو یادداشتهای پراکنده هادیتک...
ما را در سایت یادداشتهای پراکنده هادیتک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : haditaka بازدید : 22 تاريخ : دوشنبه 9 بهمن 1402 ساعت: 20:08

نویسنده: هادی‌تک - یکشنبه سیزدهم فروردین ۱۴۰۲ این روزهای عید درگیر حصول آگاهی و افزایش دانش با لپ‌تاپم بودم و در این روزهای آخر استرس اینکه دوباره باید بخاطر یک لقمه نان سر کار بروم مرا آزار میدهد. میدانید خیلی مهم است که کارت درست همراستا با علاقه‌ات باشد. قطعا یکی از بزرگترین بخت‌های زندگی‌ست. این روزها هرقدر درگیر آموختن در مسیر علایقم میشوم اضطراب بیشتری میگیرم که چقدر نمیدانم. چقدر ثانیه‌ها را دوست دارم و چه اندازه چیزهای زیادی هست که شاید عمرم کفاف دانستن آنها را ندهد و من چقدر دیر شروع کرده‌ام و چرا کسی نتوانسته تا این سن اینها را در من بقبولاند! هرچند بیشتر این حالتها در نهایت، یک اراده و نتیجه‌گیری شخصی‌ست.با شرایطی که این روزها گذراندم و لذت عمیقی که به جهت موفقیت در چند زمینه بر من مستولی شد، هرچند برایم درامدی نداشت اما صرف لذت یادگیری و به ثمر نشاندن آن، چنان اشتیاقی در من به جوش آورد که فکر کردم مبادا اگر بهشتی باشد، صرفا در خواب و خوراک و شهوت خلاصه شود. البته خودم با هزار آغوش باز پذیرای خواب و خوراک و شهوت خواهم بود اما چنین بهشتی چقدر مأیوس کننده خواهد بود. چنین بهشتی چقدر به درد نخور است. احساس مفید بودن چقدر لذت‌بخش است. احساس اینکه تلاش میکنی و با شکست‌ها به نتیجه میرسی چقدر شیرین است. وقعا چه کیفیتی از لذت برپا خواهد شد که بتواند لذت یک کدنویسی ساده را فراهم کند؟ شاید یک کیفیتی از لذت که وقتی تمام لذایذ در مغز به آنجا ختم میشود، همچون معجونی در منتها درجه بر آنجا اثر خواهد کرد و نیازی به وسیله منجر به لذت نخواهد بود. هرچه باشد با این عقل فعلی و تعاریف گذشته و حال، بهشت جای زیاد جذابی نیست و حتی در برخی تعاریف، بهشت چیز مسخره‌ایست. Adblock t یادداشتهای پراکنده هادیتک...
ما را در سایت یادداشتهای پراکنده هادیتک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : haditaka بازدید : 70 تاريخ : دوشنبه 28 فروردين 1402 ساعت: 19:58